نوشتهی از عبدالقادر حکمت
در منطقه «لیگان» در جنوب ولسوالی ورس، غار پهناوری وجود دارد که بنام «غار لیگان» مشهور است. در میان مردم، صحبت های افسانه یی و قصه های فراوان در مورد این «غار پهناور» بر سر زبان هاست. در قدیم، مردم منطقه سوار بر اسپ به آنجا رفت و آمد می کردند و حتی به شکل سواره به این «غار» داخل می شدند. فعلاً راه قدیمی کاملاً تخریب گردیده و دروازه ورودی این غار هم از اثر لغزش کوه، تقریباً نیمه مسدود است. به همین خاطر امکان سواره رفتن و جود ندارد، باید از درّه پیاده به آنجا بالا شد. در داخل غار در امتداد راه بعضاً ساحاتی وجود دارد که بنا به تنگی «معبر» به ناچار باید از آنجا به شکل «خمیده» عبور کنی. اما بعضی قسمت های آن فوق العاده وسیع است که حتی مسیر رفت و برگشت خود را به راحتی حدس زده نمی توانی. در گذشته ها مردم منطقه و بازدیدکنندگان، جهت سهولت کار، حین داخل شدن در این غار، در مسیر شان کاه پاشیده می رفتند تا در وقت برگشت، راه شان را گم نکنند. چون داخل غار تاریک است و به کمک چراغ های برقی باید راه رفت. تا هنوز کسی قادر نشده است که تا آخرین نقطه این غار پیش برود و آن را به طور کامل طی نماید.
ساختار طبیعی غار لیگان
ساختمان این غار کاملاً طبیعی است. یعنی هیچگونه اثر و نشان از ساخت و ساز انسانی که با استفاده از «وسایل» و «ابزار» صورت گرفته باشد، در آن دیده نمی شود. به همین خاطر می توان گفت، این غار اهمّیت «باستانی» ندارد. بلکه دارای ساختار «طبیعی» است. در داخل این غار پهناور، مناظر شگفت انگیز طبیعی را می توان دید. در یک قسمت آن، حوضچه های آب وجود دارد و آب آن در جریان می باشد که حین عبور از این منقطه باید از آب بگذری. در بعضی قسمتهای کف آن، ماسه (شین) مشاهده می شود. جوشش و چکیدن قطرات مایع در یک قسمت سقف این غار که به ترتیب صخره های بزرگ و ستون مانند احجار کاربناتی «سنگهای آهکی» را تشکیل می دهد و مردم محل به آن «لولو سنگ» می گویند و از آن در تداوی بعضی از زخم ها استفاده می کنند و همچنین وجود گروپ ها و دسته های بزرگی از خفّاش ها «شاه پرگ چرمی/ ایل گینگ» در یک قسمت دیگر این غار که این محل را در میان مردم به «شهر ایل گینگ/ شار ایل گینگ» مشهور ساخته و با نزدیگ شدن انسان به این ساحه در هر طرف به پرواز می آید، از موارد دیدنی این «مغاره طبیعی» به نظر می رسد. وجود درّه ها و چاله های عمیق و مخوّف که هیچ انتهای آن معلوم نیست، به خطرناک بودن سفر در این مغاره «هشدار» می دهد.
اهمّیت تاریخی غار لیگان
آنچه که این غار را مشهور نموده و جلب توجه ساخته تنها شگفتی های ساختار طبیعی آن نیست؛ بلکه رویداد تلخ قتل عام شدن نزدیک به «2000» نفر از مردم هزاره «میران مناطق مرکزی هزاره جات» در داخل این غار است که در زمان حکمروایی امیر عبدالرحمن خان در ماه محرم سال (1311 ه: ق) برابر با ماه اسد سال (1272 ه: ش) اتفاق افتاده است. و تماماَ کشته شدگان این حادثه که «زنان» و «کودکان» نیز شامل آن بودند، در داخل و نواحی اطراف این مغاره به همکاری مردم محل، به شکل «دسته جمعی و انفرادی» دفن گردیده است. به استناد اسناد تاریخی، در مرحله «قیام مسلحانه مردم هزاره جات» علیه حکومت امیر عبدالرحمن خان، غار لیگان آخرین سنگر میران مناطق مرکزی «هزاره جات» بوده که در تابستان سال (1272 ه:ش) توسط سپاهیان جرار امیر عبدالرحمن خان در هم کوبیده می شود. و با شکست این سنگر، آخرین نفس های «مقاومت مسلحانه مردم هزاره» در برابر امیر عبدالرحمن خان نیز به پایان می رسد. از آنجائیکه در داخل این «مغاره طبیعی» در یک مقطع خاص تاریخی؛ یک حادثه دلخراش و یک قتل عام خونین اتفاق افتاده و حوادث تاریخی در بستر (زمان و مکان) قابل تفسیر و تبیین است، از این جهت این مکان بیشتر اهمّیت تاریخی پیدا می کند.
شخصاَ خودم در سال 1380 و چند بار دیگر بعد از آن، داخل «غار لیگان» رفته ام. در داخل این غار، استخوان پوسیده انسان، عمدتاً (استخوان پا، جمجمه) و بقایای ابزار و وسایل جنگی خراب شده مانند (تیر، ترکش، آهن آلات زنگ خورده) و همچنین لوازم خانه از قبیل (چوب، گهواره نیم سوخته، قاشق، چراغ سنگی، ظروف و بعضی اشیای قدیمی دیگر) پیدا می شد. قبرستانی و نشانی های قبر، واضح به چشم می خورد. حتّی استخوان های پوسیده انسان به شکل (کوت شده در یک محل) در کنج و کنار این غار موجود بود. که احتمالاً اینها حتّی دفن هم نشده بودند. کهنسالان قدیم منطقه «لیگان» می گفتند که اینها (وسایل و نشانه های به جا مانده) مربوط به همان میرانی بودند که از ظلم امیر عبدالرحمن خان از مناطق شان آواره شده بودند و در این «غار» پناه برده بودند و همگی شان در اینجا قتل عام شدند.
متاسفانه در سال های اخیر، از اثر تردد و عبور و مرور زیاد بازدیدکنندگان و بی توجهی، اکثر نشانه ها و علایم حادثه از بین رفته و لگدمال شده است. با آن هم تمام سنگ و کوه و سقف و دیوار این غار، حکایت تلخ وحشت، عصبیت، ستم و قتل عام یک حاکم ستمگر بنام امیر عبدالرحمن خان را در ذهن انسان زنده می کند که در پایان قرن نوزدهم یکی از بزرگترین قتل عام های تاریخ را رقم زد.
در تراژدی غار لیگان، مطابق روایت های مردم محل، نزدیگ به «دو هزار تن» انسان بی گناه «میران ماطق مرکزی و همراهان شان» بی رحمانه قتل عام شدند؛ به نحوی که یک تعداد زیاد شان از اثر اصابت گلوله های توپ در داخل غار کشته شدند. و یک تعداد شان در جنگ رو در رو کشته شدند. در میان کهنسالان و ریش سفیدان منطقه لیگان، نقل قول مشهور است که یک بخش زیادی میران هزاره که پس از تسلیمی از غار بیرون کشیده می شوند، به شکل بسیار وحشیانه در مرکز لیگان در یگ قریه بنام «چهار دیوالی صدمنی» بالای یگ سنگ سفید کلان، الال شدند/ سر بریده شدند. نزدیگ به «دوصد تن» آنها زنده اسیر گرفته شدند. حین انتقال اسیران به کابل، در حالیکه دو تا سه اسیر را در یگ ریسمان بسته بودند و زجر می دادند، یک تعداد اسیران که زیاد مجبور شده بودند، خود شان را حین عبور از بالای پول آبدال ورس به دریای هلمند انداختند و به زندگی پایان دادند. به روایت مرحوم کاتب، 27 تن اسیران غار لیگان در کابل به دستور مستقیم امیرعبدالرحمن خان، در تپه قلعه محمد هاشم خان به ضرب گلوله تفنگ کشته شدند.
در این جنگ (واقعه غار لیگان) نیروهای دولتی به فرماندهی جنرال میر عطاخان با تمام لشکر و توپخانه تحت امرش شامل (سه واحد ارتش، شش ضرب توب و چهار صد سرباز سواره) یکجا با نیروهای محلی دولتی، به تعقیب میران هزاره به سمت لیگان هجوم بردند. پیشرفته ترین سلاح هزاره ها در این نبرد، تفنگ های (سرپُر و ته پُر) و از نیروهای امیر عبدالرحمن خان، انواع سلاح های پیشرفته از جمله «توپ های قاطری» که به پشت اشتر/قاطر حمل می شده، گفته شده اند. هرچند که میران «هزاره» در یک جنگ نفس گیر و خونین با سپاهیان امیر عبدالرحمن خان در این منطقه در آویختند، اما سر انجام در یک توطئه ناجوان مردانه شکست خوردند و بی رحمانه قتل عام شدند.
اینکه این میران هزاره کی ها بودند؟ از کجا بودند؟ چگونه به لیگان آمدند؟ چگونه قتل عام شدند؟ چگونه اسیر شدند؟ تعداد شان چه قدر بودند؟ از نیروهای امیر عبدالرحمن خان در این ماجرا کی ها بودند؟ تا اسارت، تا بررسی وضعیت زندانیان و برگشت تعدادی از زنان اسیر به هزاره جات همرای «سید اکبرشاه ورسی» در کل، تمام ماجرای قتل عام میران مناطق مرکزی در «غار لیگان» در یک نوشته تحقیقی طولانی تحت ویراست قرار دارد. و احتمالاً در آینده به شکل یک کتاب بنام « غار لیگان آخرین سنگر» منتشر خواهد شد.
_مقاله توسط آقای حکمت نوشته شده، مسئولیتها و افتخاراتش به خود وی برمیگردد، “دانش” با کمال امانتداری مقاله را فقط نشر نموده.